حسین عبده‌تبریزی در گفت‌وگو با «دنیای‌اقتصاد» ضمن شفاف‌سازی پیرامون صحبت‌های منتشرشده در رابطه با امکان بروز تورم بالا در ایران، به بیان تصمیماتی پرداخت که دولت برای جلوگیری از افزایش تورم باید اتخاذ کند. این تصمیمات شامل مهار کسری بودجه، توقف انتقال بار مالی دولت به بانک‌ها و سیگنال‌دهی در ارتباط با داشتن کنترل بر شرایط است.

اخیرا ویدئویی از صحبت‌های حسین عبده‌تبریزی در فضای مجازی پخش شده که برداشت‌های متفاوتی از آن شده است: از احتمال تورم 3000درصدی در ایران تا افتادن در مسیر ونزوئلا یا آرژانتین. با این حال دغدغه ایشان خروج از مسیری است که در صورت ادامه یافتن وضع موجود، ممکن است به تورم‌های بسیار بالا بینجامد. ایشان مهار واقعی کسری بودجه، توقف انتقال بار تامین مالی دولت به بانک‌ها و ارسال سیگنال معتبری را که نشان دهد سیاستگذار کنترل را از دست نداده است، از جمله تصمیماتی می‌داند که احتمال ورود به فاز انفجاری تورم را کاهش می‌دهد. برای رفع این ابهامات و شفاف‌تر شدن موضوع، با ایشان به گفت‌وگو نشسته‌ایم که مشروح آن در ادامه می‌آید.

آقای دکتر، ویدئویی از شما در فضای مجازی وایرال شده که در آن از امکان تورم‌های چند هزاردرصدی صحبت می‌کنید. این ویدئو خیلی دست‌به‌دست شده و واکنش‌های مختلفی هم داشته است. منظور شما دقیقا چه بوده؟ آیا پیش‌بینی یک تورم ۳۰۰۰درصدی را مطرح کرده‌اید؟

نه، اگر کسی حرف مرا به‌صورت پیش‌بینی قطعی یا عددسازی تلقی کرده، دقیق متوجه پیام نشده است. من نگفتم ایران حتما وارد تورم چند هزاردرصدی می‌شود. آنچه گفتم این بود که تورم‌های بسیار بالا مسیری مشخص دارند و اگر آن مسیر را نشناسیم، ممکن است ناگهان با جهشی روبه‌رو شویم که برای جامعه بسیار پرهزینه و زیان‌بار است. من این خطرات را اول بار چند روز پیش در قالب یادداشتی تفصیلی در روزنامه‌ ایران مطرح کردم تا مورد توجه تصمیم‌گیران قرار گیرد؛ ولی متاسفانه در چرخه‌ وایرال‌شدن، معمولا بخش‌هایی از گفت‌وگو برجسته شد که ظرفیت دراماتیک بیشتری داشت.

پس چرا عددهای بزرگی مثل ۲۰۰۰ یا ۳۰۰۰ درصد مطرح شد؟

برای اینکه توضیح بدهم گذار از تورم ۶۰ یا ۷۰ درصدی به تورم‌های چند هزاردرصدی یک فرآیند تدریجی خطی نیست. این‌طور نیست که هر سال ۵۰درصد اضافه شود و برسد به ۳۰۰۰درصد. یک نقطه‌ شکست دارد؛ نقطه‌ای که در آن اعتماد به پول ملی فرو می‌ریزد. آن عددها برای هشدار درباره‌ ماهیت این شکست بود، نه برای ترساندن مردم.

یعنی شما معتقدید الان در ایران چنین خطری وجود دارد؟

من می‌گویم ایران در مسیری خطرناک است، اما هنوز وارد فاز انفجاری نشده. تفاوت این دو خیلی مهم است. هنوز مردم ریال را نگاه می‌دارند، هنوز حقوق‌ها ماهانه پرداخت می‌شود، هنوز سپرده‌ بانکی وجود دارد. اینها یعنی ما هنوز از خط قرمز عبور نکرده‌ایم. اما همزمان علائمی دیده می‌شود که اگر نادیده گرفته شود، می‌تواند ما را به نقطه‌ شکست نزدیک کند.

این علامت‌های هشداردهنده‌ای که می‌گویید، چیست؟

مهم‌ترین آن دلاریزه‌شدن ذهنی اقتصاد است؛ اینکه مردم همه‌چیز را با دلار می‌سنجند، حتی اگر معامله ریالی باشد. علامت دوم فشار فزاینده‌ تامین کسری بودجه از مسیر فروش اوراق به بانک‌هاست. علامت سوم نرخ‌های بهره‌ بسیار بالا برای فروش اوراق است. اینها هنوز بحران نیستند، اما چراغ زردهای پررنگ‌ هستند.

برخی می‌گویند این حرف‌ها ناامیدی ایجاد می‌کند.

برعکس؛ ناامیدی زمانی ایجاد می‌شود که واقعیت پنهان بماند و بعد جامعه ناگهان غافلگیر شود. پیام من دقیقا این است که هنوز می‌شود جلوی بدترین سناریو را گرفت. اگر چند تصمیم درست گرفته شود، کشور می‌تواند از این مسیر خطرناک دور بماند.

اگر بخواهید در پایان، جمع‌بندی روشنی از حرف‌هایتان بدهید، بالاخره باید نگران باشیم یا نه؟ ایران در مسیر ونزوئلاست یا نه؟

جمع‌بندی من روشن است. ایران در مسیر ونزوئلا نیست، اما در مسیری شبیه آرژانتینِ قبل از انفجار تورمی قرار دارد. فاصله‌ بین تورم ۶۰ درصدی تا تورم‌های چند هزاردرصدی فاصله‌ زمانی نیست، فاصله‌ رفتاری است. تا وقتی ریال نگاه‌داشتنی باشد، حتی با تورم بالا، انفجار رخ نمی‌دهد. لحظه‌ای که نگاه‌داشتن ریال غیرعقلایی شود و همه بخواهند از آن فرار کنند، جهش اتفاق می‌افتد؛ آن هم ناگهانی. البته همان‌طور که احتمال انفجار تورمی ناگهانی وجود دارد، جلوگیری از آن هم با اخذ تصمیمات درست ممکن است: مهار واقعی کسری بودجه، توقف انتقال بار تامین مالی دولت به بانک‌ها و ارسال سیگنال معتبری که نشان دهد سیاستگذار کنترل را از دست نداده است.

فرق تورم ونزوئلایی با تورم آرژانتینی را هم بفرمایید.

تله‌ آرژانتینی، تورم مزمنِ قابل‌تحمل، قبل از نقطه‌ شکست است. آنچه در مصاحبه از آن به‌عنوان «مسیر شبیه آرژانتین» یادشده، وضعیتی است که تورم بالاست (70–4۰درصد)، اما پول ملی هنوز نگاه‌داشتنی است، حقوق‌ها پرداخت می‌شود، بانک‌ها کار می‌کنند و اوراق بدهی دولت خریدار دارد (هرچند با نرخ بهره‌ی بسیار بالا). در این وضعیت، اقتصاد دلاریزه‌ ذهنی می‌شود (همه قیمت‌ها با دلار سنجیده می‌شوند)، ولی دلاریزه‌ رفتاری کامل رخ نداده است؛ یعنی هنوز همه از ریال فرار نکرده‌اند.

این همان تله‌ای است که آرژانتین سال‌ها در آن ماند: تورم بالا، کسری بودجه‌ مزمن، استقراض دولت از بانک‌ها و بازار بدهی، اما بدون فروپاشی ناگهانی. در این مرحله، خطر اصلی «عادت‌کردن سیاستگذار به تورم بالا»ست. این عادت، جامعه را آرام‌آرام به آستانه‌ شکست می‌برد. اما در تله‌ ونزوئلایی، عبور از نقطه‌ شکست و فروپاشی اعتماد پولی رخ داده است. تله‌ ونزوئلایی بعد از عبور از خط قرمز شروع می‌شود، نه قبل از آن. در این مرحله، ریال (یا بولیوار) دیگر نگاه‌داشتنی نیست، مردم به‌محض دریافت پول، آن را خرج یا تبدیل می‌کنند، تورم از حالت «بالا» به حالت انفجاری می‌رسد، جهش تورم خطی نیست، ناگهانی است (هزاران درصدی). در مقاله و مصاحبه تصریح می‌شود که فاصله‌ بین تورم ۶۰ درصدی و تورم‌های چند هزاردرصدی، فاصله‌ زمانی نیست، فاصله‌ رفتاری است.