درباره چرایی رفتار ریاکارانه مدیران و نخبگان ایرانی
ساعت 24-محمود صدری یکی از ورزیده ترین روزنامه نگاران ایرانی درربع قرن اخیر به حساب می آید که تحلیل های ژرف و معنادارش از فلسفه سیاست درایران همواره درکانون توجه علاقمندان به سیاست در ایران قرار دارد. وی که سالها دبیر سرویس سیاسی روزنامه همشهری تا پیش از شهردار شدن محمود احمدی نژاد بود بعدهاسردبیر روزنامه کارگزاران دردوره اول انتشار شد.
او سالهاست درشورای سردبیری روزنامه دنیای اقتصاد حضوردارد و اکنون مدیر انتشارات این روزنامه است. محمود صدری در مقاله ای که برای تجارت فردا نوشته و آن را در کانال تلگرامی پرسش قرار داده است به این پرسش جواب می دهد که چرا سیاستمداران ایرانی همیشه می گویند که براساس تکلیف این منصب را می پذیرم. دنقطه اوج این نوشته اساسی آنجاست که این پژوهشگر می نویسد : "جامعهای که در آن مالکیت مستقر و تابع اراده محض مالک نباشد، قطعا جولانگاه نابکاران و کیفرگاه درستکاران میشود. مدیریت کردن در چنین جامعهای برای مدیران درستکار قتلگاه آبرو و دستگاه غذاب وجدان میشود و برای برخورداران از امتیاز، نخجیرگاه منافع خاص و نامشروع."
این منصب بایم چیزی ندارد
این جملات و جملات مشابه آنها، برای ایرانیان بسیار آشنا و گاهی بهغایت دلآزار است: «هر جا امکان خدمت باشد در خدمت مردم و نظام هستم.»، «این منصب برایم چیزی ندارد و تنها براساس تکلیف است که آن را قبول کردهام.»، «براساس تکلیف نامزد انتخابات شدهام.» با این حال، دو نقیضِ این ادعاها در فضای اداری ایران مشهور است و مدام دربارهاش حرف زده میشود. اول اینکه برخی مدیران از فرط تعدد مشاغل فرصت سر زدن به محلهای کار خود را ندارند. و دوم اینکه قوه مجریه برای مناصب کلیدی خود با کمبود شدید مدیر مواجه است و مدیرانش را با اصرار و الحاح جذب میکند و مدیران با قبول مسئولیت در واقع ایثار میکنند. ریشه این تناقض در چیست که هیچ مدیری بیکار نیست، هیچ منصبی هم خالی نیست، تقریبا همه هم با احساس تکلیف کار میکنند، اما آثار این «اشتغال کامل مدیران» و «از خودگذشتگیها به خاطر مردم و نظام» جایی دیده نمیشود و نظام دیوانی ایران در شمار ناکارآمدترین نمونهها در جهان است؟درباره این موضوعات و پرسشها فراوان سخن گفته شده و مطلب نوشته شده است. فصل مشترک آنچه تاکنون گفته و نوشته شده این است که «مدیران و نخبگان ایرانی ریاکار و منفعتطلب هستند و منافع شخصی خود را بر منافع مشترک و ملی ارجح میدانند و ایضا اینکه موانع ساختاری مانع خدمت صادقانه مدیران دلسوز میشود.» این تحلیل اگر هم درست باشد، اشارهاش به آثار و نتایج است و چراییِ این وضع را توضیح نمیدهد. چنین تحلیلی علاوه بر اینکه مشوق انفعال و پذیرش وضع موجود است، بیاخلاقی را به امر محتوم و درونزاد تبدیل میکند. زیرا موجب تقلیل بحران به رفتارهای شخصی و اشکال تعمیمیافته اجتماعیِ این رفتارها میشود. پس باید پرسش را قدری عقبتر ببریم و بپرسیم چرا این رفتارها شکل میگیرند؟ آیا چنین رفتارهایی، در ذات ایرانیان نهفته است و لاجرم باید با آن ساخت؟ یا اینکه این رفتارها حاصل فرایندهایی تاریخی و فکریاند که میتوان آنها را شناخت و درمانشان کرد؟ پدیدههای قابل شناخت مربوط به این موضوع، که ما را به برداشتهای روانشناختی صرف و دور شدن از واقعیتهای ملموس نکشاند، اجمالا ذیل مفاهیم «عقلی- فلسفی» و «تجربی-تاریخی» قرار میگیرند.
اغتشاش مفهومی در منافع ملی
مفهوم دیگری که در ایران همواره مغفول مانده، مفهوم «فرد انسان» و مستحیل شدن آن در مفاهیمی کلی مانند مصالح عمومی و اعتقادات جمعی و تعهدات همگانی بوده است. چیره شدن این مفاهیمِ کلی، موجب هراس افراد از دیده شدن در کسوت فردیت شده است. هویت فردی و پیگیری تمنیات، مذموم اخلاقی نمایانده شده و به تناقض قبلی دامن زده است. زیرا واقعیت بیرونی که ناظر بر سلطه منافع شخصی و خاص بر منافع عمومی است با ادعای اِعراض از منافع شخصی در تعارض است و این تعارض عریان پیش روی جامعه قرار دارد. در این سپهرِ متناقض، آن کس که قبول مسئولیت میکند و خودش میداند که به تمنای قدرت و ثروت پا پیش گذاشته از سویی دچار عذاب وجدان میشود و از سوی دیگر با انکار فردیت خود، که وجهی از آن همین تمنای قدرت است، هویتباخته میشود. کشاکش میان هویت ساختگی و هویتِ واقعیِ رو به زوال، مرد سیاسی را به لکنت گرفتار میکند و وادارش میکند «صادقانه دروغ بگوید». تعارضی هم در نظام دیوانی میان قانون و عرف وجود دارد که سد راه تمشیت امور است. قوانین دیوانی ایران بسیار سختگیرانه و عرف دیوانی بسیار سهلگیرانه است. این تناقض قانون و عرف موجب شده است واقعیت و مجاز دوشادوش هم پیش روند و نهاد دولت را گمراه کنند. از سویی قوانین سختگیرانه، القای سلامت و پاکی و امنیت میکنند و از سوی دیگر، واقعیتهای اداری از تسامح بیحصر در برابر مفسدان خبر میدهد. عرفِ متسامح و ویرانگر بر قانون مستولی است. تاثیر این وضع بر مدیران کاملا روشن و آزموده شده است. مدیر اگر در زمره فاسدان باشد به عرف اداری پناه میبرد و اگر از جمله مصلحان باشد، رقیبانش با رجوع به قوانینی که عادتا متروکه و مقهور عرف اداری بودهاند، کیفرش میدهند. غیر از فقدان فلسفه و نظریه سیاسی و تعارضهای هویتی و دیوانی، دو پدیده دیگر هم به عنوان آثار و نتایج آنها موجب اغتشاش مفهومی درباره پیگیری منافع عمومی و منافع خصوصی شده که از سویی نهاد دولت را ناکارآمد کرده و از سوی دیگر دست و پای مدیران درستکار را بسته و دست و بال مدیران ناکارآمد و احیانا فاسد را گشاده است. متاثر از همان استحاله هویت فردی واقعی در هویتهای جمعی مجعول و مجازی، مالکیت هم به همین وضع دچار شده است و امروزه به درستی نمیتوان حدود و ثغور مالکیت را در ایران تعیین کرد. مفهوم مالکیت در اینجا فراتر از «در اختیار داشتن دارایی» و حتی مفهوم دقیقتر و حقوقی «تملک دارایی» است. در اختیار داشتن و تملک دارایی، اصطلاحا امر واقعاند و لزوما «مالکیتِ مستظهر به دوام مؤبد» انگاشته نمیشوند. مالی که در معرض اشکالی از تطاول، مانند مصادره، تغییر کاربری اجباری، تبعیت از جرایم بیارتباط به تعهدات مالک، در معرض مالیات و عوارضِ نابرابر، در معرض امتیارات انحصاری و نظایر اینها باشد، مالکیت کامل به شمار نمیرود. جامعهای که در آن مالکیت مستقر و تابع اراده محض مالک نباشد، قطعا جولانگاه نابکاران و کیفرگاه درستکاران میشود. مدیریت کردن در چنین جامعهای برای مدیران درستکار قتلگاه آبرو و دستگاه غذاب وجدان میشود و برای برخورداران از امتیاز، نخجیرگاه منافع خاص و نامشروع.
حل ناشدگی بحران مدیریتی دولتی
مالکیت سیاسی هم در اینجا وضعی مانند مالکیت اقتصادی پیدا میکند. سیاست دقیقا مانند اقتصاد، ناظر بر کنشگران بازارِ قدرت است. جامعهای که بازار اقتصادی آن مستظهر به مالکیت مؤبد اموال و حقوق اقتصادی نباشد، مهمترین متاع بازار سیاست آن هم که قدرت است، وضعی شبیه مالکیت پیدا میکند و هیچ تضمینی برای «قدرتِ مستظهر به رقابت و برابری» وجود نخواهد داشت. نخستین و مهمترین تالی فاسدی که از قدرتِ بیآینده و محاسبهناپذیر حادث میشود، شتابزدگیِ دارندگان قدرت برای برخورداری از مواهب اقتصادی قدرت است که نتیجه قهریاش فساد است و خراب کردن جایی که شاید فردا از آنان نباشد. اِعراض لجوجانه از پدیده تحزب که مقدمه ضروری انتخابات است یکی از عوارض بحران در مالکیت سیاسی است. قدرتِ سیاسی متکی به حزب و انتخابات، علاوه بر افزایش مهارتهای سیاستورزی و مدیریت اداری و سیاسی و اقتصادی، سنجهای قابل اتکا هم در اختیار جامعه قرار میدهد که با آن در پس هر انتخابات، درستی و نادرستیِ تصمیم خود را ارزیابی کند. بنابراین، بحران مدیریت در ایران، خاصه مدیریت دولتی، حل نخواهد شد مگر در پی بهبود فضای کسبوکار سیاسی و کسبوکار اقتصادی. و چنین کاری هم در گرو طرح اجتماعی این مسائل در رسانهها و بردن پرسشها به بازار جامعه است. آنگاه که مردم از حدود و ثغور داشتههای سیاسی و اقتصادی آن خبر داشته باشند و بازیگران سیاست ناگزیر باشند با نام و نشان واقعی به میدان رقابت بیایند، مردم خواهند دانست که اداره اموال سیاسی و اقتصادی خود را به چه کسانی بسپارند و قطعا جایی برای تراکم مشاغل مدیریتی از سویی و کمبود مدیر از سوی دیگر وجود نخواهد داشت.
بازدید کنندگان و علاقمندان وبلاگ سود نیوز epsnews.blogfa.com از این پس می توانند در زمان های عدم سرویس از طریق بلاگفا از وبلاگ دوم این گروه epsnews.blogsky.comدر این مجموعه بازدید کنند. وبلاگ سوم این گروه نیز epsnews.mihanblog.com می باشد. مطالب قابل ارائه وبلاگ عبارت است از: 1- آموزش کاربردی و اثربخش سرمایه گذاری در بازار سهام 2- ارائه اخبار مهم روزانه بازار سهام 3- ارائه اخبار مرتبط با اقتصاد جهانی و اقتصاد داخلی مرتبط با بازار سهام 4- بررسی وضعیت شرکتهای پذیرفته شده در بورس و فرا بورس 5- ارائه اخبار مربوط به سود اعلامی شرکتها و تحلیل آنها 6 -مروری بر شایعات و تیپ شناسی آنها 7- سایر موارد بورسی اطلاعیه رفع مسولیت : این وبلاگ فقط جنبه آموزشی و اطلاع رسانی دارد و به هیچ عنوان بر اساس مطالب وبلاگ، بخش نظرات و ایمیلهای ارسالی خرید و فروش نفرمایید. در ضمن بخش نظرات ممکن است حاوی مطالب مختلف از افراد با نیات گوناگون باشد، لطفا مراقب معاملات خود در بازار باشید. نخست دانش و دوم تجربه خود را در بازاربالا ببرید و نهایتا در صورت آمادگی کامل با حداقل سرمایه در این بازار مشغول شوید. بدون آموزش و بررسی توسط خودتان وارد هیچ بازاری نشوید. مسولیت سرمایه گذاری با خودتان است، پس خوب بررسی کنید. جمله مهم برای فعالیت در بازار: هـر حـقـیـقــتی در بازار از سـه مـرحـلـه می گـذرد: ابـتـدا، بـه مـسـخره گـرفـتـه مـی شود بـعـد بـه شـدت بـا آن مـخالـفـت مـی شـود و در آخـر، بـه عـنـوان امـری بـدیهـی پـذیـرفـتـه می شـود. محل تشکیل کلاس های آموزشی بورس مدیر وبلاگ: ................................