*احمد حاتمی‌یزد/ کارشناس‌ارشد بانکی

 

لغو بنگاهداری بانک‌ها درخواست خیلی از افراد طی سال‌های اخیر بوده است، اما یادمان نرود که در اوایل انقلاب، بانک‌ها بیشتر به سمت بنگاهداری سوق داده شدند، چون برخی اقشار حرفشان این بود که ربا باید حذف شود و یکی از راه‌های حذف ربا از عملیات بانکی این بود که بانک‌ها جای وام‌دادن، سهامدار بنگاه‌ها شوند، یعنی پولی که بانک‌ها به شرکت‌ها می‌دهند، جای اینکه سود پول را بگیرند، سود سهام را دریافت کنند. به همین دلیل بسیاری از شرکت‌هایی که در اول انقلاب، بدهی کلانی به بانک‌ها داشتند، طبق بند (ج) قانون توسعه و حفاظت صنایع ایران مصوب شورای انقلاب به بانک‌ها داده شدند، با این بهانه که بدهی آنها خیلی زیاد است و توان پرداخت وجود ندارد. بنابراین بنگاهداری با منطق بانکداری اسلامی در دهه اول انقلاب رواج یافت. بعد از گذشت 10 سال، بانک مرکزی و اقتصاددانان کشور به این نتیجه رسیدند که دادن مدیریت بنگاه‌ها به بانک‌ها کار صحیحی نبوده،‌ چون اغلب این بنگاه‌ها که قبلا سودده بودند،‌ تحت مدیریت بانک‌ها زیان‌ده شدند،‌ چون مدیران دولتی که تصدی این بنگاه‌ها را به دست گرفتند،‌ بیش از اینکه علاقه‌مند به افزایش راندمان و بهره‌وری شرکت‌ باشند، بیشتر علاقه‌مند بودند خودشان یا اقوام و آشنایانشان در این شرکت‌ها شغلی پیدا کنند و این خود نیروی انسانی مازاد در شرکت‌ها ایجاد کرد و بهترین شرکت‌هایی که دست بانک‌ها افتادند،‌ همه زیان‌ده شدند. بنابراین در دهه دوم انقلاب، همه مسئولان امر به این نتیجه رسیدند که بانک‌ها نباید بنگاهداری کنند. منتها راه‌حلی که پیشنهاد شد این بود که شرکت‌های تخصصی تحت عنوان شرکت‌های سرمایه‌گذاری بانک‌ها ایجاد شود تا تخصص این شرکت‌ها کار بنگاهداری باشد. قرار بر این بود که شرکت‌های سرمایه‌گذاری در بورس به فروش برسند تا بنگاهداری بانک‌ها خاتمه پیدا کند، تا حدی هم این امر انجام شد. موج بعدی بنگاهداری بانک‌ها در دهه سوم انقلاب وقتی شروع شد که دولت تصمیم گرفت برای تادیه دیون خود به بانک‌ها جای پول، سهام شرکت‌ها را بدهد. اینجا بود که دولت سهام پالایشگاه‌ها،‌ نیروگاه‌ها و برخی دیگر از بنگاه‌های اقتصادی را به بانک‌ها محول کرد. بنابراین در دهه سوم هم بانک‌ها به ناچار وارد مرحله بنگاهداری شدند. حال در دهه چهارم مجددا می‌خواهند اشتباه قبلی را تصحیح کند و وزیر امور اقتصادی و دارایی می‌گوید که بنگاه‌ها باید واگذار شوند و بخش خصوصی هم از این ایده حمایت می‌کند،‌ اما بنگاه‌های بزرگ مثل پالایشگاه و نیروگاهی که الان در اختیار بانک‌هاست، به این سادگی قابل واگذاری نیستند. اگرچه می‌توان سهامشان را در بورس فروخت، ولی مدیریت توانایی که بتواند موسسات بزرگ اقتصادی را با فناوری‌های پیشرفته و پیچیده اداره کند، در کشور بسیار کم است. ما ضعف مدیریت را در تمام سطوح اداری و بنگاهدای کشور مشاهده می‌کنیم، یعنی تصمیماتی گرفته می‌شود که اقتصادی نیست و لطمات بزرگی به بنگاه‌های عظیم کشور وارد می‌کند. راه‌حل آسانی نیست، اگرچه راه‌حل درستی است، ولی برای جبران ضعف مدیریت در کشور اکنون زمان نداریم که بخواهیم افرادی را برای این کار آموزش دهیم.