ساعت24 -دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران از «فرا رسیدن زمان تصمیم برای انتخاب» می‌گوید، و مقامات نظامی کشور، از نفی مذاکره و عدم تسلیم. این همه، در پاسخ به هجوم بی‌سابقه آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن، علیه جمهوری اسلامی ایران است. به نظر می‌رسد شرایط، طرفین را به مرحله اتخاذ تصمیم هدایت کرده است

علیرضا اکبری،معاون اسبق وزارت دفاع؛

الف، نگاه کلی به وضعیت
دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران از «فرا رسیدن زمان تصمیم برای انتخاب» می‌گوید، و مقامات نظامی کشور، از نفی مذاکره و عدم تسلیم. این همه، در پاسخ به هجوم بی‌سابقه آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن، علیه جمهوری اسلامی ایران است. به نظر می‌رسد شرایط، طرفین را به مرحله اتخاذ تصمیم هدایت کرده است. در مقطع فعلی، پیام‌هایی از «حل اختلافات» تا «خروج از ان‌پی‌تی و بستن تنگه هرمز»، مبادله شده است. این امر و تنگ‌تر شدن فضای مانور و تصمیم در سپهر دیپلماتیک، نشان از رسیدن زمان اتخاذ تصمیم است. 

ب؛ تحرک دیپلماتیک ایران 
در سفر اخیر ظریف به آمریکا، مهم‌ترین پیامی که او ارائه کرد، این بود؛ «من کارهای بسیار مهمی دارم؛ جلوگیری از وقوع جنگ، و تضمین صدور نفت...» ظریف این عبارت را در پاسخ به سوالی راجع به امکان آزادسازی زندانیان وابسته به طرف مقابل، در ایران، بیان کرد. ظریف با پیام آمادگی و اختیار برای تبادل زندانیان به آمریکا وارد شد، با ابراز تمایل برای گفت‌وگو جهت حل اختلافات ادامه داد و با هجوم به جبهه متحدان پرزیدنت ترامپ و شکاف در کاخ سفید و متحدان منطقه‌ای آمریکا خاتمه داد!  تحرک دیپلماتیک اخیر، با نشانه‌هایی تکمیل شد؛ نخست، اعلام سفر ظریف به مسکو و پیونگ‌یانگ، و دیگر، پیام‌های مقامات ارشد نظامی کشور، راجع به تنگه هرمز و نفی هرگونه مذاکره! 

ج؛ واقعیات محیط راهبردی 
سردار سرلشکر باقری اعلام کرد؛ به‌رغم میل باطنی، اگر نفت ما از تنگه عبور نکند، حتما نفت دیگران هم عبور نخواهد کرد! همزمان، سردار سرلشکر سلیمانی اعلام کرد؛ مذاکره در شرایط فعلی یعنی تسلیم! ما قطعا تن به ذلت نمی‌دهیم. راه نجات ما، توسل به اقتصاد مقاومتی است.  مهلت معافیت فروش مشروط نفت ایران سر آمده و آمریکا با شدت درصدد است که مانع صادرات نفت، و بلکه تحریم فراورده‌های نفتی ما، از جمله پتروشیمی شود. ایران از آن سو، در تلاش است که راه‌های فروش نفت را به هر طریق باز نگه دارد، با فروش از طریق مرزهای زمینی، یا از طریق دریا. مسیر زمینی، قاعدتاً به بزرگراه ایران-عراق-سوریه چشم دارد، و مسیر دریایی به خطرپذیری چین و احیاناً هند. 

د؛ نگاهی به انتخاب‌ها 
از یکسو، برای عبور نفت ما از مسیر زمینی، حل معادله ادلب و کنترل مرزهای عراق- سوریه، از مهم‌ترین چالش‌های این مسیر است. مسیری که می‌تواند تهران را طی ۱۲۰۰ کیلومتر به دمشق متصل کند. مسیری که از قصرشیرین تا مرز سوریه -در نینوا (غرب عراق)، دیرالزور (شرق سوریه)- فقط ۴۵۰ کیلومتر خواهد بود. این، همان گره‌ و گلوگاه معادله تداوم جنگ در شرق سوریه است. حل معادله ادلب، به حل این معادله منجر می‌شود! منتها، این مسیر حتما با خطرات و تهدیدات جدی همراه است. خبر انهدام ۳۶ تانکر حامل نفت توسط جنگنده‌های آمریکایی که هفته قبل در خاک سوریه از همین مسیر عبور می‌کرد، خبر مهمی بود. مسئله بزرگراه تهران-دمشق، بیش از حضور نیروهای مقاومت در مرز رژیم صهیونیستی و حتی شاید بیش از آغاز جنگ بر سر جولان اهمیت داشته باشد!

 از سوی دیگر، چین به‌طور معمول، بین ۳۵۰ تا ۶۵۰ هزار بشکه نفت از ایران خریداری می‌کند. این میزان نفت، بین ۳/۵ تا ۷ درصد از نیاز روزانه چین است. حتی اگر چین، همه نفت قابل صادرات ایران را خریداری کند، حداکثر کمتر از ۲۰٪ از مصرف روزانه چین خواهد بود. انتقال چنین محموله‌ای –صرف‌نظر از امکان‌پذیری فنی- در شرایط تحریم آمریکایی، یک خطر بزرگ برای چین تلقی می‌شود. فقط حجم مبادلات تجاری دو کشور (چین و آمریکا) بالای ۶۰۰ میلیارد دلار در سال است که مازاد تجاری چین، بیش از ۸۰ میلیارد دلار است.  )این میزان، بدون در نظر گرفتن سهم چین در بازار وال‌استریت و میزان سرمایه‌گذاری چین در صنایع و ساخت‌وساز آمریکا است( حال آنکه اگر ما روزانه یک میلیون بشکه نفت خام به چین صادر کنیم، و قیمت ۵۰ دلار را فرض بگیریم، روزانه معادل ۵۰ میلیون دلار، و در طول سال حدود ۱۵ میلیارد دلار (به یوآن) در حساب ما، در چین خواهد ماند. این مبلغ، فقط ۲/۵٪ از حجم مبادلات چین و آمریکا خواهد بود!

از سوی دیگر، انتقال نفت از مسیر دریایی، چنان‌چه با هماهنگی و اسکورت مشترک قوای ایرانی و چینی صورت پذیرد، میزان خطر برخورد را، به‌ویژه در محدوده خلیج فارس و دریای عمان افزایش می‌دهد. اینجاست که با مسئله امکان بستن تنگه هرمز مواجه می‌شویم. در بستری دیگر؛ مسئله برجام و عدم تامین انتظارات ما از طرف‌های اروپایی، به موازات آن، فشار بعضی کشورهای اروپایی برای گشودن جبهه جدید دیپلماتیک علیه ایران شرایط را حساس‌تر کرده است. معاون ظریف اخیرا به احتمال خروج از برجام و حتی ختم تعهد به معاهده عدم اشاعه (ان‌پی‌تی) اشاراتی دیپلماتیک کرده است. همه این نشانه‌ها حاکی است که روند جریانات سیاسی و اقتصادی و دیپلماتیک، به سمت امنیتی شدن در حرکت است. مسئله مهم در چنین شرایطی، شناخت بهترین گزینه و به دست گرفتن ابتکار عمل است. 

هـ ؛  نتیجه
معتقدم حتی در شرایط کنونی که به تنگنای استراتژیک شبیه شده است، هم ایران و هم رقیب اصلی ما، ایالات متحده، حتما بیش از دو حق انتخاب عمده دارند. بین مذاکره (یا تسلیم)، و ورود به برخورد سخت (یا جنگ) حتما طیفی از حق‌انتخاب‌های دیگر وجود دارد. مهترین بخش پیام وزیر خارجه ما در آمریکا این بود که، «جلوگیری از جنگ و تضمین تامین منافع طبیعی ایران»، مهم‌ترین وظیفه دستگاه دیپلماسی است. در اینکه دستگاه دیپلماسی، فقط بخشی از دولت، و دولت فقط بخشی از دستگاه تصمیم‌گیری کلان نظام است، تردیدی نیست؛ منتها، مجموعه دستگاه امنیت ملی کشور، باید به یک سوال اساسی پاسخ گویند که؛ آیا احتمال وقوع جنگ را «غیرقابل‌پیش‌گیری» می‌دانند یا «غیرقابل‌پیش‌بینی»؟!  اگر احتمال وقوع جنگ «غیرقابل‌پیشگیری» باشد، آنگاه حسب آموزه‌های استراتژیک، بهترین دفاع اقدام پیشدستانه است. و اگر احتمال وقوع جنگ «غیرقابل‌پیش‌بینی» باشد، آنگاه بهترین گزینه اقدام پیش‌گیرانه است.

هم در وضع احتمال اول (اقدام پیش‌دستانه) و هم در وضع احتمال دوم (اقدام پیش‌گیرانه)، نظام هنوز حق انتخاب‌های دیگری بین این دو سر طیف دارد. ترکیب مجموعه توان کشور (اعم از قدرت دیپلماتیک و اقتصادی و سیاسی و امنیتی و نظامی) برای جلوگیری از وقوع جنگ و «انجماد منازعه» تا حصول فرصت برای صلح می‌تواند در دستور کار قرار گیرد. ما نه بیشتر از آمریکا نیاز به خطرپذیری داریم، و نه کمتر از آمریکا برای دفاع از منافع حیاتی خود آمادگی داریم! قطعا در صورت وقوع جنگ، منافع متحدان آمریکایی بیش از منافع آمریکا به خطر می‌افتد!  لذا آن‌کس که باید بیشترین هراس را از وقوع جنگ داشته باشد، عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی است! البته ایالات متحده و مشخصا تیم ترامپ، بازنده بزرگ بعدی خواهند بود.

هر چند که تردیدی نیست که سایر طرف‌ها، از جمله ما نیز مصون از آسیب نخواهیم بود! پس گزینه معقول و منطقی برای همه طرف‌ها، دادن فرصت بیشتر به دیپلماسی و پرهیز از شتاب‌زدگی و تند کردن فضای تنش است.  دادن فرصت به تعامل و آزمودن شانس مجدد دیپلماسی، وظیفه همه طرف‌های درگیر است. اروپا، چین، روسیه، ترکیه، هند، و قدرت‌ها و همسایگان منطقه‌ای، اعم از پاکستان و عراق و قطر و اردن و عمان.... همه به اندازه ایران و آمریکا در تضمین تداوم فرصت دیپلماسی در قبال هجوم جنگ، مسئولیت دارند. فرصت دادن به «خرد راهبردی» و اولویت دادن به دیپلماسی در مقابل جنگ، تنها گزینه معقول برای اثبات حسن‌نیت همه طرف‌های خردمند است. ایران می‌تواند در این مسیر پیشتاز باشد.

سازندگی