مؤسس و نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران تحلیلی از احتمال وقوع جنگ بین ایران و آمریکا ارایه کرد و گفت:استراتژی ترامپ پیروزی بدون جنگ است و بهتر بود با وی مذاکره می کردیم.

 

به گزارش پایگاه خبری بورس پرس به نقل از ایرنا، حسین علایی در نشست ایران و آرایش جنگی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات تهران، گفت: آمریکا از لحظه خروج شاه تا به امروز، استراتژی تضعیف ایران را پی گرفت و هدف این استراتژی آن است که ایران به یک قدرت در حوزه‌های مختلف در منطقه خاورمیانه تبدیل نشود.

پیش از آن ایران یکی پایه‌های قدرت در منطقه بود و آمریکا، ایران را به عنوان ژاندارم منطقه تقویت می‌کرد. آمریکا پس از رفتن شاه، از زمان نخست وزیری بختیار به بعد همه پیمان‌های نظامی را ملغی کرد و از پشتیبانی نیروهای مسلح ایران دست کشید.

زمانی رئیس سازمان صنایع هوایی بودم پس از ۲۰-۲۵ سال از گذشت انقلاب، هنوز هزینه انبارداری قطعات هواپیماهایی که زمان شاه خریداری شده بود را می‌دادیم در حالی که آمریکایی‌ها اجازه نمی دادندآن قطعات از کشورشان خارج شود. آمریکایی‌ها کشورها را "با ما" و "بر ما" تقسیم می‌کنند. زمان جنگ تحمیلی تحریم تسلیحاتی نبودیم و اما امکان خرید سلاح از آمریکا را نداشتیم و به شکل مختصر می‌توانستیم از اروپا برخی تجهیزات را تأمین کنیم.

دستاوردهای جنگ با عراق

ولی دوران جنگ یک دستاورد داشت و این بود که فهمیدیم اگر قدرت نظامی نداشته باشیم نخست به ما حمله می‌کنند.دیگر اینکه از طریق تأمین سلاح ما را به خودشان وابسته می‌کنند.

در دوران جنگ با برنامه‌ریزی توانمندی موشکی را توسعه دادیم و سیاست ما ارتقای توانمندی دفاعی بود و نه تهاجمی. در شرایط تحریم بیشتر توانمندی  بر روی موشک متمرکز شد که نقطه ضعف بود. حتی از کشورهای دیگر برخی توانمندی علمی و فنی را جذب کردیم و از آنها جلوتر رفتیم.

سیستمی را از چین خریداری کردیم که ۴۰ خودرو داشت که به ۲ خودرو تبدیل شد. بنابراین در حوزه قدرت نظامی فهمیدیم باید ضعف‌ها را بپوشانیم و توانمندی موشکی را تقویت کردیم.

آمریکایی روش جنگ ما را نمی‌دانند و تاکتیک‌ها را آفریدیم. آمریکایی‌ها ۹ بار زمان جنگ، در حمایت از عراق حمله کردند مانند حمله به سکوهای نفتی، قایق‌های تندرو سپاه و حمله به هواپیمای مسافربری. پس از آن بود که گفتند ایرانی‌ها با تاکتیک نبرد نامتقارن می‌جنگند و این اصطلاح را آنها در ادبیات نظامی به کار بردند.

دستاورد دیگر به کارگیری نیروی داوطلب به شیوه جدید در دنیا بود. شیوه امام (ره) به همه یاد داد این بود نیروی داوطلب خود سازمانده باشد و با فرهنگ خودش به جنگ برود و با این استراتژی نیروی داوطلب در ایران به عنوان ستون فقرات در موفقیت‌ها جلوه گر شد.

اما اهداف آمریکا در ارتباط ایران چیست؟ آنها تا زمانی که ایران در مدار آمریکا قرار نگیرد در پی تخلیه ظرفیت‌های قدرت ایران هستند. در این راستا یکی از بزرگترین کارها، تخلیه ظرفیت ژئوپولتیکی ایران و انتقال آن به کشورهای پیرامون بود مثلاً خطوط انتقال انرژی را به سایر کشورها بردند. این در حالی است که ایران از نظر ژئوپولتیکی "هاب" (مرکز-قلب) اروپا و آسیا است. مثلاً در پروازهای هوایی این هاب را به استانبول و دوبی بردند که بخشی از آن ناشی از بی توجهی ما به ظرفیت‌های اقتصادی است.

ظرفیت دیگر، گسست میان ظرفیت‌های ایران و پیرامون ایجاد کردند و نیازها را کم کردند و وقتی نیاز میان کشورهای یک منطقه کم شود احتمال جنگ بالا می‌رود. در تخلیه ظرفیت‌های ایران، نکته دیگر تضعیف اقتصاد ایران است ما هم در سیاست‌های قدرتمند شدن از نظر اقتصادی را جزو اولویت‌های حکومتداری قرار ندادیم به طوری که اخبار از مفاسد اقتصادی، اختلاس و بگیر و بلند می‌گوید و حرفی از توسعه اقتصادی زده نمی‌شود.

استراتژی آمریکا چیست؟ آنها از ابتدا در پی تحریم ایران در حوزه‌های مختلف بوده‌اند و با تحریم تسلیحاتی شروع کردند و بعد این تحریم را در حوزه اقتصادی اعمال کردند. گام‌های بعدی تحریم سیاسی، انزوای بین المللی و ایجاد ائتلاف علیه ایران بود. اما در این استراتژی جنگ جایی دارد؟ بله جا دارد اما از زمانی که اینها جواب ندهد از ابزار جنگ به شکل محدود و ضربتی استفاده می‌شود. با این حال استراتژی آمریکا این است که تا جایی که ممکن است از ابزار جنگ استفاده نکند.

استراتژی ترامپ

استراتژی ترامپ پیروزی بدون جنگ است و دنبال حل مساله با جنگ نیست. آمریکایی‌ها در استراتژی چماق و هویج، به دنبال این هستند از طرفی حداکثر زور را برای رسیدن به اهداف خود به کار گیرند و هویج هم این است که همه درها را نبندند تا در طرف مقابل به این کور سو امید ببندد. در این راستا همه دولت‌های آمریکا به میزانی که فشار را بالا می‌برند، از مذاکره حرف می‌زنند تا نزد افکار عمومی خود را طرفدار مذاکره معرفی کنند.

ترامپ هم از همین استراتژی استفاده می‌کند و به همراه فشار حداکثری از مذاکره حرف می‌زند. در شرایط فعلی آنها همه ظرفیت‌های ممکن را برای جنگ آماده کرده‌اند و همچنین تمام ظرفیت‌های مدرن کسب اطلاعات از ایران را بسیج کرده‌اند. آنها وقتی می‌خواهند تصمیم به جنگ بگیرند بلکه اطلاعات و شناسایی لازم را به دست آوردند و نیروها را آورده‌اند. از طرف دیگر هم ایران کارهای لازم را انجام داده و سرتاسر خلیج فارس از دهانه اروندرود تا بندر گوادر آماده است تا در صورت لزوم از این ظرفیت ۲ هزار کیلومتری ساحلی استفاده کند.

کار بزرگ آمریکا و آماده بودن تمام ظرفیت‌ها برای جنگ 

آمریکایی‌ها کار بزرگی انجام داده‌اند که در تنش نظامی فعلی مهم است و آن این است که وابستگی به تنگه هرمز را به صفر رسانده‌اند و این تنگه را تبدیل به دغدغه کشورهایی کرده‌اند که در ظاهر با آنها کار می‌کنیم. استراتژی آمریکا هم اکنون جنگ نظامی با ایران نیست بلکه استفاده از فضای احتمالی جنگ برای رسیدن به اهداف است و استراتژی ایران هم دوری از جنگ و مقاومت برای ناکام کردن آمریکا برای رسیدن اهداف است. تمام ظرفیت‌ها برای جنگ مهیا است اما احتمال جنگ حداقل ممکن است.

آیا می‌شود کسی تضمین کند جنگی رخ نمی‌دهد؟ این هم کار سختی است چون هم ترامپ تمایلی به جنگ ندارد زیرا جنگ را در انتخابات ریاست جمهوری به ضرر خود می‌داند و ایران هم اصولاً از جنگ دوری می‌کند ولیکن حادثه‌ای که منجر به جنگ محدود شود ظرفیت‌ها در منطقه آماده است و نباید آن را نادیده گرفت. باید فرض را بر این بگیریم که نمی‌شود ولی در عین حال آمادگی کاملی داشته باشیم.

بهتر بود با ترامپ مذاکره می کردیم

در اوج قدرت و یا حتی ضعف نمی‌توان مذاکره را کنار گذاشت. نمی‌توانیم حرف زدن را کنار بگذاریم اما چگونه حرف زدن بحث دیگر است. باید از ابزار قدرت یعنی مذاکره استفاده کرد. بهتر بود زمانی که ترامپ گفت از برجام خارج می‌شوم، مذاکره می‌کردیم. با هدف جلوگیری از خروج آمریکا از برجام یا زمانی که ترامپ گفت بدون قید و شرط مذاکره می‌کنم، باید می‌گفتیم مذاکره می‌کنیم اما با دستور مذاکرات خود.

طرح آمریکا فشار از بیرون، اعتراض از درون و فروپاشی بود. اما مردم با هوشیاری با آمریکا رفتار کردند و می‌بینیم در همین زمان مردم در پازل آمریکا حرکت نکردند.

افزایش هزینه آمریکا از نظر تلفات و گروگان از مهمترین عوامل بازدارنده است اما چه باید کرد؟ مهمترین مساله باید اقتصاد باشد امری که در ٤٠ سال گذشته در اولویت نبود. از وقتی اولویت چینی‌ها اقتصاد شد تبدیل به قدرت جهانی شدند اما ما چطور؟ در اخبار همیشه صحبت از اقتصاد با بگیر و ببند و تهدید و ناامنی است نه حمایت از کارآفرینی و تولید و صادرات. تا زمانی که به عنوان کشوری شناخته شویم که با ما نمی‌شود کار کرد، در اقتصاد موفق نمی‌شویم.

آیا نمی‌توانیم از این همه ابزار برای توسعه استفاده کنیم؟ چینی‌ها زمانی موفق شدند که دیدگاها را عوض کردند نه اینکه نگاه آمریکا به چین عوض شد. روس‌ها دیر فهمیدند و از چین عقب افتادند و امروز چین تهدید نخست امنیت ملی آمریکا است.